Saturday, October 16, 2010

شب همان شب و روز همان روز و هنوز هم همان هنوز..ه

و من هر روز و هر شب دارم 
هنوز ها.... ای کاش ها...آرزو ها... 
امید ها و نا امیدیهایم را دوره می کنم!ه

پ.ن: شبح عزیز دلم تنگ شده است برای بودن با تو... حرف بزنیم...دیوانه شویم.. و خوش باشیم... دلم برای خنده های از ته دلت تنگ شده... دلم برای گاه گاه بی خیالی هایمان تنگ شده...ه 
پ.ن2: تیتر قسمتی از شعر علی صالحی.(آقاشون :دی)ه

1 comment:

  1. اینجا هم تکرار می‌کنم:‏
    دویدنِ بی‌پایانِ یکی نقطه بر قوسِ دایره... تا کی؟
    باز باید بیدار شوم، بشنوم، ببینم، باور کنم.‏
    باز باید برای ادامه‌ی بی‌دلیلِ دانایی، تمرینِ استعاره کنم.‏
    همه برای رسیدن به همین دایره، از پیِ دایره می‌دوند. ‏
    هی نقطه‌ی مجهول! مرارتِ مسخره! مضمون...ِ بی‌دلیل! ‏تا کی؟
    -اینم از آقامون مسلما-
    .
    هی دخترجان، این دنیا را شاید ساخته‌اند برای دیوانگی... زنده‌باد امید... :) :*

    ReplyDelete