Friday, January 28, 2011

برای خانوم ابرم

حوصله گودر خواندن ندارم
می خواهم وبلاگ ها را در قالبشان بخوانم
نشستم پست های خانو ابرعزیزکم را می خوانم....ه
دوست دارم دستهایم و قلبم توانایی درک این همه احساس و بزرگی را داشته باشد... که ندارد.1
چه بگویم از دخترکم... از این کوچک دل که با تمام درد هایش همیشه هوایم را دارد و می خواهد مرهم دردهایم باشد.... ه
می خواهم تسکینش دهم از درد هایش...آنزیمی باشم برای بیشتر کردن شادیهایش....ه
می خواهم...1

Draft

هی پُست قورت می دهیم...ه
اونم نه یکی یکی
جدیداً شده چند تا با هم
پست های بلعیده ی شما در چه حال است؟

Tuesday, January 11, 2011

کشمیر زیر برف

مسیر: در خوابگاه تا در ساختمون
زمان: سه شنبه ساعت ۶:۲۰ عصر دی ۸۹

سعی می کنم تا اونجایی که ممکنه آروم راه برم تا مسیر ۴ دقیقه ای حدودا ۹ دقیقه طول بکشه. ۸ دقیقه و ۳۲ ثانیه برای آهنگ کشمیر لد زپلین... ۱ دقیقه هم برای ۷۸ نفر.ه
هوا به شدت برفی...برف سفید روی موهام و کتم آب نمی شه...این وضعیت رو دوست می دارم
باورم نمیشه ۲ شب قبل تو این ساعت ۱۰۵ نفر زنده و سالم تو فرودگاه مهرآباد منتظر بودن سوار هواپیما شن....ه
نگران بودن که پرواز کنسل شه...۷۸ نفرشون نمی دونستن زندگی قراره کنسلشون کنه...ه
 منتظر بودن با هواپیما پرواز کنن....۷۸ نفرشون فکر نمی کردن که به زودی برای پرواز نیازی به هواپیما نخواهند داشت


پ.ن: کشمیر برای این لحظه ها بود

...

دو روز پیش یه هواپیما سقوط کرد
هفتاد و هفت نفر پر کشیدند
رویا ها یتیم شدند
یه عالم دلتنگی همیشگی دیگه به دلتنگی هامون اضافه شد


پ.ن.: روح علی خدابخش عزیز و مادرش و ۷۶ نفر دیگه شاد...ه

یکی یکی...نه..هزار هزار

آدمهایی که می شناسم یکی یکی می پریدند
بعد دو تا دو تا
یه دفعه ای شد ده تا ده تا
رویاهاشون اول ۱۰۰ تا ۱۰۰ تا یتیم می شدند
بعد ۱۰۰۰ تا ۱۰۰۰ تا
بعد ده هزار تا ده هزار تا
و حالا میلیونی....ه

دلم پر درده...ه


پ.ن:کاش به جزء وصیت نامه مالی و اینا٫ یه وصیت نامه هم برای رویا های آدما بود...ه

Monday, January 3, 2011

تعلیق

گویی معلقم و بی وزن
 درد سنگینی بار دل من
و احساس تنهایی ام
و احساس دلتنگی
طوفان 22 سال خاطره ام با تو
همه یک طرف


اینکه باور کنم نیستی دیگر
آخرین دفعه ای که برایت کتاب خواندم
آخرین دفعه ای که....ه
از آخرین دفعه ها متنفرم!1